پی گردنی خوردن. پس گردنی خوردن. ضرب دیدن. آسیب دیدن: گدائی که از پادشه خواست دخت قفا خورد و سودای بیهوده پخت. سعدی. از آن تیره دل مردصافی درون قفا خورد و سر برنکرد از سکون. سعدی. دگر هرکه بربط گرفتی به کف قفا خوردی از دست مردم چو دف. سعدی. به خردی بخورد از بزرگان قفا خدا دادش اندر بزرگی صفا. سعدی. قفا خورند و ملامت کشند و خوش باشند شب فراق به امّید بامدادوصال. سعدی
پی گردنی خوردن. پس گردنی خوردن. ضرب دیدن. آسیب دیدن: گدائی که از پادشه خواست دخت قفا خورد و سودای بیهوده پخت. سعدی. از آن تیره دل مردصافی درون قفا خورد و سر برنکرد از سکون. سعدی. دگر هرکه بربط گرفتی به کف قفا خوردی از دست مردم چو دف. سعدی. به خردی بخورد از بزرگان قفا خدا دادش اندر بزرگی صفا. سعدی. قفا خورند و ملامت کشند و خوش باشند شب فراق به امّید بامدادوصال. سعدی